نویسنده: امیرحسین نخودیان
منبع اختصاصی: راسخون
 

چکیده

این رساله‌ی کوتاه در وصف مظلومیت سرور زنان دو عالم، پاره‌ی تن واپسین پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم)، مادر ائمه اطهار (علیهم السلام) و وارث سرور پیغمبران است. همان بانویی که همنشین اوصیا بود، فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) که فرشته‌ای انسانی است، آن بتول عذراء و بانوی شهیده و ستمدیده، تا هنگامی که آسمان بر زمین سایه می‌گسترد، صلوات خدا بر او، و همسر و فرزندانش باد. وای؛ که چه غمی دل بشر را می‌جوشاند. دل فرزندان و شیعیانش، بیت‌الاحزان اوست. این رساله در بیان رنج‌ها و مصیبت‌هایی است که بر وجود مبارک ایشان روا داشته‌اند که منجر به شهادت آن بزرگوار گردید.

مقدمه

در این نوشتار، سخن از کسی است که پیکره مادی بدن، یعنی نطفه او از میوه‌های بی‌همتای بهشتی است. بهترین زنان بهشتی؛ قابله‌اش گردیدند، و پاک و پاکیزه با دریای عظمت و شوکت، قدم پاک به عرصه خاک نهاد، و فاطمه‌اش نامید. چنان مسیر پرپیچ‌و‌تاب زندگی را به خوبی طی نمود، که از بزرگ‌ترین سفیر هدایت و فروزانترین خورشید نبوت و رسالت، پدر عالی مقامش به مدال (فدا‌ها أبوها) مفتخر شد. اما هزار حیف و افسوس که هنوز هجده بهار از زندگی دنیا بیشتر ندیده بود، که سفره زندگی او را برچیدند و بر گلبرگ چهره‌اش، نقش سیاهی سیلی کشیدند. غنچه نشکفته‌اش را پرپر کردند و صد‌ها قصه پر از غُصّه دیگر. تاریخ اسلام حوادث بسیار تلخ و ناگواری به خود دیده است که مطالعه و بررسی آن‌ها علاوه بر عبرت‌آمیزی، انسان‌ها را با بسیاری از حقایق مسلم تاریخ صدر اسلام آشکار خواهد ساخت. یکی از این حوادث بسیار تلخ و ناگوار جریان سقیفه و بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شهادت یگانه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. این رویدادها آن چنان تأسف‌بار و غم‌انگیز است که فکر هر انسان مؤمن را به خود خیره می‌کند و دلش را مالامال از غصه و اندوه می‌نماید. واقعا"! چه زود سخنان و سفارش‌های پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به فراموشی سپرده شد؟! و چه زود کینه‌ها و بغض‌های دیرینه سر باز کرد؟! و چه زود جسارت‌ها و بی‌حرمتی‌ها به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گشت؟! کاش آن چه می‌گوئیم افسانه بود و خوابی زودگذر. اما هزار دریغ که حقیقت است و واقعیت؛ و این نوشتار، حکایتی است از یک واقعیت، واقعیتی جانکاه و دردآور، از یک دریا اندوه، یک اقیانوس غم و رنج، حکایت یک «شهادت در اوج غربت». این حوادث تلخ، آنچنان مسلّم و قطعی است، که در کتاب‌های معتبر شیعه و سنی به طور واضح و شفاف منعکس شده است، لذا جای هیچ گونه شک و تردیدی را باقی نمی‌گذارد. هرچند برخی از متعصّبان کوراندیش با حرف‌های بی‌پایه و اساس سعی در غیر واقعی جلوه دادن این حقایق دارند. آن چه در این مجموعه به خوانندگان محترم ارائه خواهد شد، بیان گوشه‌ای از روایات متعدد و فراوان اهل تسنن پیرامون وقایع تأسف‌بار پس از شهادت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مصایب اندوه‌بار حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسلام) است، که با تحلیل و بررسی دقیق آنها نتایج بسیاری در برخواهد داشت. اینک مطالبى را که در این مورد نقل کرده اند؛ تحت چند عنوان بیان می‌کنیم.

احترام خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) در قرآن

احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت محدثان یادآورى شده، وقتى آیه مبارکه (فی بُیُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَال) (1) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کردند، در این هنگام شخصى برخاست و گفت: از پیامبر اکرم سؤال کردند مقصود شما از این بیوت با چنین اهمّیّت چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مقصود من از این بیوت خانه‌های پیامبران خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است! در همین موقع ابوبکر از جایش برخاست، در حالى که به خانه فاطمه (علیهاالسلام) و على (علیه السلام) اشاره داشت، گفت: آیا آن خانه هم از همان خانه‌ها است؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ به ابوبکر فرمودند: آری آن خانه از برجسته‌ترین آن خانه‌ها است (2). پروردگار متعال می‌فرماید: (اللّه نُورُ السَّماوَاتِ وَالاْءَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کأَنَّهَا کوْکبٌ دُرِّی... .) (3) (خداوند روشنی آسمان‌ها و زمین است. داستان روشنای حضرت او چونان چراغ‌دانی است که چراغی در آن است و آن چراغ در آبگینه‌ای و آن آبگینه گویی ستاره‌ای است رخشان... .) حافظ ابن المغازلی شافی (4) با اسناد به علی ابن جعفر (5) نقل می‌کند که: از امام ابوالحسن کاظم (علیه السلام) مقصود این سخن خدا را پرسیدند که (چنان چراغ‌دانی دارای چراغ) فرمود: چراغ‌دان فاطمه است و چراغ حسن و آبگینه حسین. (گویی ستاره‌ای است رخشان) فاطمه است که اختری بود فروزان در میان زنان جهان و (روغن آن چراغ‌دان گوی که می‌درخشد) اشاره به دانش آن حضرت است که همواره می‌تراود. (6) شخصیّت انسانی مانند فاطمه‌ی زهرا علیها السلام دارای خصوصیّاتی است که وی را نشانه‌ی قدرت بالغه و توانایی بدیع و عجیب پروردگار جهانیان قرار می‌دهد. خدای تعالی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را خلق فرمود تا آیت و نشانه‌ی قدرت او در میان انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرستادگانش باشد. آنگاه به ایجاد پاره‌ی تن و دخت عزیز و گران‌مایه‌ی آن بزرگوار، فاطمه‌ی زهرا علیها السلام امر فرمود تا آیتی بر قدرت بی‌منتهایش در ایجاد و آفریدن آفریدگانی از جنس زنان باشد؛ یعنی زنی که خلاصه و عصاره‌ی فضایل و کرامت‌هاست پیامبرگرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت نه ماه هر روز در مقابل خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) می‌ایستادند و به حضرت زهرا (علیهاالسلام) و علی (علیه السلام)، سلام می‌کردند و این آیه را می‌خواندند: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) (7) (جز این نیست که خدا می‌خواهد آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند.) خانه‌ای که اصحاب کساء در آن هستند. روایت معتبر و مشهور محور حدیث کساء از لسان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که از بهترین بانوان در جهان هستى و نظام حق‌پرستى است شرف صدور یافته و بما رسیده است و در صحت آن نزد اهل معرفت شک و تردیدى نیست فاطمه (سلام الله علیها) سیده نساء عالمین من الاولین و الآخرین این چنین فرموده است: روزى از روزها حضرت خیر الانام پدر عالى مقام نزد من آمد و فرمود من در بدن خود احساس ضعفى می‌کنم برخیز و کساء یمانى را برایم بیاور و من را در آن بپوشان من هم امر او را سریعاً اجابت نموده حضرتش را در آن کساء پوشانیدم و در این موقع به چهره نورانى او نظاره کردم مانند ماه شب چهارده می‌درخشید. اندکى از این واقعه نگذشت که امام حسن (علیه السلام) گفت: مادرم بوى خوشى استشمام می‌نمایم (احساس می‌کنم بوى معطر روح بخش حضرت نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جدم خاتم انبیاء برادر وصى خود حضرت على مرتضى (صلوات الله علیهما) باشد. گفتم: آرى، پسرم قضیه آنچنان است که تو احساس نموده‌اى اینک جدت حضرت ختمى مرتبت خود را زیر کساء پوشانیده است. آنگاه بسوى آن حضرت رفته و سلام عرضه داشته و اجازه خواست زیر کساء برود و جدش به او فرمود: داخل شو.
پس اندکى نگذشت که حسین (علیه السلام) سبط رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: مادرم بوى خوشى مانند مشک پاکیزه شده نزد تو استشمام می‌کنم و قسم بحق آن کسى که شرافت خود را بتو عطا فرموده این بوى پیغمبر برگزیده خداست. گفتم: آرى، فرزندم چنین است. اینک برادرت حسن هم در کنار آن بزرگوار است در این موقع حسین هم رو به جانب کساء آورده و با کسب اجازه و سلام بر جد امجدش در زیر کساء داخل و شرفیاب محضر انور آن حضرت گردید. سپس چیزى نگذشت که پدر آن دو بزرگوار شیر شجاع حضرت اسدالله على مرتضى (علیه السلام) از راه رسید آن که هدایت‌کننده و برگزیده خدا و چهارمین نفر از اصحاب کساء است. آنگاه خطاب به ملکه ملک و ملکوت حضرت زهرا (علیهاالسلام) نموده و گفت: اى سیده نساء عالمین و اى کسى که در آسمان با او ازدواج نموده‌ام اینک من بوئى به مشامم می‌وزد که گویا گل تازه‌ای است که از بوى خوشش مرا سرمست نموده و باید بوى خوش وجود مفخر عالمیان سید البشر بهترین کسى که عمره بجا آورده است بوده باشد. (این نسیم خوش بوى وزان حاکى از وجود اوست که جهانى را به نسیم علم و حکمت خود معطر ساخته است). حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به حضرت على (علیه السلام) گفتم: آرى، على جان چنین است که تو می‌گوى بلى حضرتش در زیر آرامیده و بچه‌گان حضرتت را در بغل خویش به لطف و عنایت دربر گرفته است سپس جلو آمده از حضرت ختمى مرتبت اذن ورود گرفت و با سرعت مشرف به زیارت آن بزرگوار شده و داخل در تحت کسا گردید.
پنجمین کس از اصحاب کساء حضرت فاطمه زهراى اطهر دختر والا گهر پیغمبر خاتم است که فرمود: من هم بسوى آنان رفته با تقدیم عرض سلام بر پدرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، ایشان به من فرمودند: داخل کساء شو دختر عزیزم که تو بسیار محترم و گرامى هستی. چون بوسیله آن انوار خمسه که همه مظاهر نورند آن موضع نورانى شد و همگى در زیر کساء جمع و اجتماع آل عبا در آن جایگاه برقرار شد آنگاه از صنع الوهى ندای رسید: من که خداوند عالم و آفریننده عالم و آدم خالق و جمیع مخلوقات هستم سوگند یاد می‌کنم و قسم می‌خورم که به عزت و جلالم همانا هیچ آسمانى و زمینى و هیچ ماه تابان و قمر منیرى و هیچ منظومه شمسى و خورشید نورفشانى و هیچ بحرى و دریایی و هیچ فلک و فلکى و بالجمله هیچ مخلوق و موجودى اعم از مبدعات و مخترعات و مکونات را نیافریدم مگر جهت خاطر همین کسانى که در تحت کساء قرار دارند. جبرئیل ملک مقرب دربار الهى عرض کرد: پروردگارا چه کسانى در زیر کسایند؟ تو را به حق آنان قسم می‌دهم که هویت ایشان را براى من بیان و آنان را به من معرفى فرمای. ذات اقدس حق تعالى و مبدء اعلى در جواب جبرئیل فرمود (... فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها...) جبرئیل، نظام کل طفیل وجود آنان می‌باشد. ایشان خاندان جلیل نبوت و معدن رسالت و گنجینه‌هاى علم و حکمت هستند. فاطمه‌اند و پدر فاطمه ایشان فاطمه‌اند و شوهر فاطمه ایشان فاطمه‌اند و فرزندان فاطمه. جبرئیل عرضه داشت: پروردگارا آیا مرا اجازت و رخصت می‌دهى که بروم بسوى زمین نزد اصحاب کساء و در خدمت آنان باشم و ششمین نفر در تحت کساء باشم.
خداوند متعال فرمود:
آرى؛ برو و شرفیاب شو به محضر ایشان و با ابلاغ سلام من بر ایشان آیه شریفه تطهیر را بر آنان تلاوت نما. جبرئیل فرمان الوهى و رب جلیل را امتثال و سلام خداوند متعال را ابلاغ نمود. (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) آیه را آورد و خود را حسب‌الامر پروردگار قرار داده و عرض نمود: ذات اقدس الوهى شما را به این تطهیر از تمام ارجاس اختصاص داده است و کرامت را مختص شما قرار داده و این از فضل عظیم بی‌نهایت ذات احدیت جلت عظمته می‌باشد. که این درجه عالیه را مخصوصاً بشما عطا و افاضه فرموده است. سپس حضرت ولى الله اعظم مرتضى (علیه السلام) از حضرت رسول خاتم محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) سئوال کرد و عرض نمود: اى حبیب من بفرما جلوس و نشستن ما در اینجا چه بهره و فائده بر آن مترتب است و نفعش بحال امت و شیعیان ما چیست؟ حضرت نبى اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود سوگند به کسى که مرا به رتبه نبوت ختمیه برگزید و مرا از میان کل نظام هستى منتخب و مختار خود قرار داده است که فوائد بسیار و بهره‌هاى بی‌شمار از این جلوس ما در این موضع عائد و نصیب دوستان و شعیان ما می‌شود. از جمله اینکه یاد این ماجرا و خبر نافع اثر در هر مجلس و محفل که از ناحیه شیعیان و پیروان ما مطرح شود خداوند متعال و ذات ذى الجلال و الاکرام رحمت خاصه رحمیه خود را نازل و جنودى ربانى از سپاه و لشکریان خود از ملائک و فرشتگان الهى که قواى پخش رحمت و فیض پروردگارند بطور دسته جمعى محور آنان جمع و اطراف آنان را می‌گیرند. و برکات ما را بر آنان نازل و فیض و رحمت ما را بر آنان اشراق و متجلى می‌سازند و پیوسته آن فرشته‌گان و مأمورین انتظام الهى از آنان حراست و حفاظت و نگهبانى می‌نمایند تا هنگامى که از آن مجلس نورانى متفرق و پراکنده شوند. نه تنها همین است که از فوائد بلکه تشکیل مجلس و محفل ذکر حدیث کساء موجب رفع غموم و کشف هموم و برطرف شدن اندوه آنان گردد. و نیز از جمله فواد ذکر حدیث کساء در مجالس و محافل آن است که حاجت حاجتمندان اداء و نیاز نیازمندان روا و گرفتارى‌هائی که در نظر دشوار است به لطف و عنایت پروردگار مرتفع شده ارباب حاجت مشمول فضل خدا گردیده رضوان و خوشنودى خود را شامل حال ایشان کند و بهتر از این فوائده‌اى متصور نیست. پس از بیان خاتم پیغمبران در رابطه حدیث شریف کساء و ذکر فوائد آن امیر اهل ایمان على (علیه السلام) فرمودند: شکر بی‌نهایت خدا را که ما و پیروان واقعى ما را نائل به این فیض خاص و نعمت گردانید و این سعادت را به شیعیان ما عطا نموده و باید در قبال این نعمت و سعادت و رستگارى شاکر و سپاس‌گذار پروردگار خود بوده باشیم. مشخص است که شئون کمالیه و فضائل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بسیار فراوان است و به همین دلیل است که نمی‌توان همه آن‌ها را شمارش کرد و این بس که براى اثبات این واقعیت اسماء و القاب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیان شود:
(رحیمه) نامیده شده است به این دلیل که مظهر رحمت رحیمیه الهیه است.
(صفیه) نامیده شده است به این دلیل که مختار و برگزیده خداست.
(شریفه) نامیده شد است به این دلیل که داراى شرافت نسبى و حسبى و شخصى است.
(جمیله) نامیده شده است به این دلیل که مظهر جمال ذات کل الجمال الوهى است.
(انسیه حوراء) نامیده شده است به این دلیل که او انسان فرشته‌خو است.
(رشیده) نامیده‌اند به این دلیل که آن حضرت در نهایت کمال عقلانى و روحى و جسمى است.
(معصومه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت داراى مرتبه‌ای عصمت است.
(عفیفه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت در منتهى درجه پاکدامنى است.
(عطوفة) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت در مرتبه عطوفت و مهربانى است.
(رؤفة) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت در مرتبه رأفت و دلسوزى است
(حبیبةالله) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت حبیبةالله و محبوب خداست.
(بقیةالنبوة) نامیده شده است به این دلیل که حضرت وجودش موجب بقاى دین اسلام است.
(کوثر محمدى) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت وجودش منشاء خیر کثیر است.
(رکن‌الهدى) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت رکن اساسى دین و هدایت است.
(زاهد) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت تارک دنیا است.
(عابد) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت دائماً به پرستش خداى یکتا اشتغال داشته.
(عارفه و شاهده) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت همیشه مستغرق در شهود شروق نور حق بوده است.
(ملیکة) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت خاتون دنیا و آخرت و ملکه ملک و ملکوت است.
(فاطمه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت از هر شر و بدى و آراسته و دریای خیر و خوبى بوده است.
(صدیقة) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت در تمام گفتارش صادق و راستگو بوده است.
(محدثه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت همیشه با فرشتگان صحبت داشته است.
(راضیه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت از هر جهت و هر بابت راضى و خوشنود بقضاء الهى بوده است.
(مرضیه) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت تمام اعمال و رفتارش بتمام جهات مورد رضایت پروردگارش بوده است.
(زهرا) نامیده شده است به این دلیل که آن حضرت وجودش مظهر نور است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: (... نور دخترم فاطمه از نور خداست... .) (8)

مقام حضرت زهرا (علیهاالسلام) در بهشت

شخصیّت انسانی مانند فاطمه‌ی زهرا (علیها السلام) دارای خصوصیّاتی است که وی را نشانه‌ی قدرت بالغه و توانایی بدیع و عجیب پروردگار جهانیان قرار می‌دهد. خدای تعالی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را خلق فرمود تا آیت و نشانه‌ی قدرت او در میان انبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرستادگانش باشد. آن گاه به ایجاد پاره‌ی تن و دخت عزیز و گران‌مایه‌ی آن بزرگوار، فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) امر فرمود تا آیتی بر قدرت بی‌منتهایش در ایجاد و آفریدن آفریدگانی از جنس زنان باشد؛ یعنی زنی که خلاصه و عصاره‌ی فضایل و کرامت‌هاست؛ بانویی که مجموعه‌ای است از موهبت‌ها و بزرگواری‌ها؛ خانمی که از پروردگار مهربانش بهره‌ی فراوانی از عظمت و نصیب بی‌نظیری از جلالت قدرت دریافت کرده است؛ به حدّی که هیچ زنی را نرسد که بتواند به این منزلت دست یابد. یکی دیگر از مقامهای والای آن حضرت (علیهاالسلام)، مشترک بودن ایشان در درجات بهشت است، حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) از جهت درجه و مقام با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در بالا‌ترین مقام و درجه بهشت قرار دارند. و همچنین از مقامها و درجاتى که مخصوص و مختص به حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) می‌باشد این است که ایشان را یکی از پنج تن آل‏عبا (علیه السلام) می‌دانند. اگر دقیق‌تر در برخی از روایات توجه کنید روشن مى‏شود که برای آنها مقامات و درجات خاصى وجود دارد، که هیچ گاه بشرى به این مقامات والا راهی نمی‌یابد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سلم فرمود:
﴿اناَ و فاطمةُ و علىُ والحسنُ والحسینُ فى مکانِ واحدِ یوم القیامة ﴾
«همانا در روز قیامت من و فاطمه (علیهم السلام) و على (علیه السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) داراى مقام و منزلت واحدى هستیم.» (9) امیرالمؤمنین (علیه السلام) از قول پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: ﴿فى الجنة درجة تدعى «الوسیله». فاذا سألتم الله فسألوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول‏ الله، من یسکن معک فیها؟ قال: على و فاطمه و الحسن والحسین﴾ (10) «یکی از بالاترین درجات بهشت درجه «الوسیله» است، که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: برای من بالا‌ترین درجه بهشت را از خدا طلب کنید. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردند:‌ ای پیامبر درجه وسیله مخصوص چه کسانی است؟ جواب دادند: امیرالمؤمنین على (علیه السلام)، فاطمه (علیهاالسلام)، حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام)» (11). به همین جهت در زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این درجه برای ایشان طلب می‌شود: (اللهم اعط محمداََ الوسیلة و الشرف و الفضیلة.) (12) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: ﴿انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش﴾ «مقام من و امیرالمؤمنین على (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) روز قیامت در قبه‏اى قرار دارد که زیر عرش است.» پس روشن است که بالا‌ترین مقام بهشت درجه الوسیله است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین على (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در آن قرار دارند. و بالا‌تر از درجه الوسیله درجه‌ی دیگری نیست (13).

قطره‌ای از دریای فضایل

بزرگی هر ظلم و ستم، به بزرگی کسی است که بر او ظلم می‌شود. اگر شخصی بسیار معمولی و در درجه پایین، از مقام و منزلتی را به ناحق بکشند، این ظلمی است که در حق او روا داشته‌اند، چرا که حق حیات را از او گرفته‌اند. اما اگر شخص مظلوم، پیامبر الهی و سفیر خداوند به سوی مردم باشد، حتی یک‌یک زخم بر پیکر او رساندن، هزاران‌هزار بار بالاتر از کشتن یک انسان عادی است. و این است که گاهی خداوند متعال، حتی برای کشته شدن شتر یک پیامبر (مثل ناقه صالح)، قومی را بر خشم و غضب و قهر خویش گرفتار می‌ساخت، و عذاب برای آنها می‌فرستاد. زیرا که کشتن ناقه صالح، یعنی اهانت به پیامبر خدا؛ و اهانت به پیک و سفیر و پیام‌آورنده الهی، اهانت و بی‌حرمتی به ساحت قدس کبریای الهی است. لذا، کشتن شتر او هم، جنایتی بسیار عظیم و بزرگ است، تا چه رسد که رسول الهی را بکشند، که در آن صورت، نه حیات خلیفه خدا، بلکه حیات معنوی جامعه، را به باد فنا سپرده، و از بین برده‌اند.
به خوبی روشن گردید که بزرگی هر ستم، به بزرگی کسی است که به او ستم شده است. اکنون آنچه در پیش رو دارید، قطره‌ای از اقیانوس بیکران فضائل و مناقب حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از منابع اهل تسنن است است، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در شب معراج وارد بهشت شدم و از میوه درخت بهشت تناول نمودم و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از آن متولد شد» (14).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «یا علی ((علیه السلام))! به راستی که خداوند حضرت زهرا (علیهاالسلام) را برای همسری با تو قرار داد و زمین را مهریه حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام)، قرارداد پس هر کسی که به روی زمین راه رود، در حالی که با حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) دشمن باشد، راه رفتن برای آن بر روی زمین حرام است».
رسول خدا فرمودند:
«در حالی که اهل بهشت در آنجا در ناز و نعمت هستند، و اهل آتش در آنجا معذب هستند، ناگاه بر اهل بهشت نوری ساطع می‌گردد! بهشتیان به یک‌دیگر می‌گویند: این نور از کجاست؟! شاید خداوند بر ما نظر کرده است! پس رضوان، (خازن بهشت) به آنها می‌گوید نه! (چنین نیست) بلکه علی با حضرت زهرا (علیها السلام) مزاحی کرد و فاطمه (علیهاالسلام) تبسم نمود و این نور از دندان‌های حضرت زهرا (علیهاالسلام) است که این گونه می‌درخشد.» (15) و نیز فرموده اند: «به‌راستی که، نخستین کسی که وارد بهشت می‌شود، حضرت زهرا (علیهاالسلام) است» (16)
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (فا‏طمه (علیهاالسلام)) را از حوادث آینده ‏آگاه می‌کنند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ( فداها أبوها... ) حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به چه مقامی نائل شده، و پرنده ملکات قدسیش، بر فراز کدامین افق، پر کشیده که سرور کائنات و خلاصه موجودات، ساقی جام الستی و گل سر سبد عالم هستی، چشمه جوشان محبتش از زبان حق بیانش، چنین فوران نماید که بار‌ها بفرماید: «پدرش فدایش باد» (17) و نیز «پدر و مادرم به فدایت باد» (18) و این کلام، نشان محبت یک پدر به دخترش نیست؛ بلکه موجب حقیقتی است، برخاسته از دریای بی‌انتهای وحی که: (وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهوی، إِن هُوَ إِلاّ وَحیٌ یُوحی.) (19) «هرگز به گزاف و هوا سخن نگوید، آنچه بگوید وحی است و بس.» به هرچه مدح و ثنا بود و هست خاتمه داد. چو گفت: جان محمد فدای فاطمه باد. یکی از علمای اهل تسنن به نام جوینی، از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید که فرمودند: (... فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة‏‏‏... ﴾ هرگاه به دخترم فاطمه نگاه می‌کنم به یاد مى‏آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‏اش ذلّت وارد گردیده، از وى هتک حرمت شده، حقش غصب، و ارثش منع شده، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمى‏آورد: یا محمداه... . پس او اولین کسى از اهل‏ بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد، پس بر من وارد مى‏شود، محزون، مکروب، مغموم، مقتول (شهید)...» (20)«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: آیا نمی‌دانید که چه چیزهایی برایتان پیش خواهد آمد و شما پذیرایش خواهید شد؟ گفتند چرا؛ اما بر ناملایمات و آن چه که ما را به خشم می‌آورد، صبر می‌کنیم.» (21) در کشف الغّمه آمده است که پیامبر فرمودند: «دخترجان، تو بعد از من مظلوم واقع خواهی شد. پس از من، بر تو ستم خواهند نمود. هرکه تورا بیازارد، مرا آزرده و هرکه به تو جفا کند، بر من جفا روا داشته است. هر که با تو پیوند نماید، با من پیوند نموده و هر که از تو ببُرد، از من بریده و هر که با تو انصاف ورزد، با من انصاف ورزیده است؛ زیرا که تو از من هستی و من از تو. تو پاره‌ی تن من هستی و روح و روان من که در میان دو پهلویم قرار دارد.» سپس فرمودند: «از کسانی از امّت من که بر تو ستم نمایند، نزد خدا شکایت خواهم کرد.» امام صادق (علیه السلام) در حدیثی بلند فرمودند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دخترشان، فاطمه (علیهاالسلام) فرمودند:... آیا نمی‌خواهی به فرشتگان، در کناره‌های آسمان، بنگری که به تو چشم دوخته‌اند تا چه امر کنی؟ به شوهرت می‌نگرند که مردمان جمع شده‌اند و او با آنان، در پیشگاه خدا، جدال می‌کند. نمی‌بینی که خدا با قاتل فرزندانت و دو قاتلت و کشنده‌ی شویت چه می‌کند؟...» (22). رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به صراحتِ تمام به دخترشان حضرت زهرا (علیهاالسلام) خبر دادند که کشته خواهد شد؛ همان‌طور که شوهر و فرزندانش نیز کشته می‌شوند. در این قسمت خواهید خواند که چه سختی‌ها و درد‌هایی بر سر بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آمده؛ مصیبت‌هایی که موجب به شهادت رسیدن و در گذشتن آن حضرت شدند.
فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بعد از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
خواننده محترم گفتار ما در این نوشته به موضوعی بس حساس، از نظر تاریخی، مذهبی، اعتقادی رسیده است و من نمی‌دانم انعکاس جملاتی که در این جا ذکر خواهم کرد چه خواهد بود؟ شاید خواننده گرامی به بیان این حقایق راضی نبوده آن‌ها را کذب و افترا بداند و بر نویسنده حکمی غیابی جاری سازد؛ من در بیان این مسائل معمولاً از منابع شیعه استفاده نکرده‌ام و بیشتر آنچه می‌آورم، فقط و فقط از منابع و مآخذ عامّه انتخاب گردیده است؛ بنابراین، اگر آن چه ذکر می‌شود صحیح و صادق باشد که مطلوب من حاصل است و چنان که این مطالب غیرصحیح و نادرست باشد مسئولیّتی متوّجه من نیست؛ بلکه مسولیّت به عهده‌ی این منابع مآخذ خواهد بود. اگر این مسائل در نزد دانشمندان متقدّم عامّه صحیح و مسلم نبوده، آن‌ها را در کتب صحیح خود- که در نزدشان اعتبار فراوان دارد- نمی‌آوردند. چقدر متأسّفم که این وقایع دردانگیز و امور تأسف‌آور و گرد باد‌های تند و ویرانگر بر خاندان رسول خدا و عترت وی، در زمانی کمتر از یک هفته بعد از وفات پیامبر، وارد آمد! اکنون بخوانید:

جمع کردن هیزم

1- ابن‌قتیبه می‌گوید: «... ابوبکر، عمر را به دنبال آنها که در خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) جمع شده بودند فرستاد، آنها از بیرون آمدن از خانه خودداری نمودند. در این هنگام عمر دستور داد که: هیزم بیاورید. پس خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست او است باید خارج شوید والا خانه را با اهلش به آتش می‌کشم. شخصی به عمر گفت: آیا می‌دانی که فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) در این خانه است؟ عمر گفت: اگر چه فاطمه (علیهاالسلام) در خانه باشد خانه را با اهلش به آتش می‌کشم.» (23)
@ 2- ابن خیزران، در کتاب غرر خود از زید ابن اسلم روایت می‌کند: «من از جمله کسانی بودم که به هنگام خودداری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و یارانش از بیعت به همراه عمر هیزم به طرف درب خانه فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) بردیم» @(24)روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آنها در این مجال، ممکن نیست، لذا در پایان این قسمت به ذکر نام چند تن دیگر اکتفا می‌کنیم و از آوردن عبارت‌هایشان که غالباَمشابه عبارت‌های گذشته است خودداری می‌کنیم (25)

رفتن عمر به خانه علی (علیه السلام) برای آتش زدن

بر اساس اسناد تاریخ پس از انباشتن هیزم بر درب منزل حضرت زهرا (علیهاالسلام) مهاجمان اقدام به آتش زدن هیزم‌ها نموده‌اند.
1. «عمر به سوی خانه فاطمه (علیهاالسلام) رفت و گفت:‌ای دختر پیامبر به خدا قسم نزد ما هیچ کس دوست داشتنی‌تر از پدرت نیست و بعد از پدرت هیچ کس نزد ما دوست داشتنی‌تر از تو نیست. به خدا قسم! این محبت مانع از آن نمی‌شود که به خاطر این افرادی که نزد خود جمع کرده ای، دستور دهم خانه را بر سرتان بسوزانند!.» (26)
2- «عمر به سوی خانه‌ی علی (علیه السلام) آمد تا اینکه خانه را با هر که در آن است بسوزاند...» (27)
3- «ابوبکر سراغ علی (علیه السلام) فرستاد تا از وی بیعت بگیرد ولی او بیعت ننمود، لذا عمر در حالی که مشعل را به دست داشت آمد، و فاطمه (علیهاالسلام) او را بر درب خانه‌اش مشاهده کرد...» (28)
4- «عمر با پاره‌ای از آتش پیش آمد تا خانه را به آتش بکشد...» (29)

دستور وتهدید به آتش زدن

1- اسماعیل عماد الدین می‌گوید: «ابوبکر به عمر بن خطاب دستور داد تا علی (علیه السلام) و کسانی که با او هستند را از خانه فاطمه (علیهاالسلام) خارج کند. ابوبکر به آنها دستور داد که اگر از بیرون آمدن خودداری کردند با آنها جنگ کن. دراین هنگام عمر با قطعه‌ای آتش به سوی خانه فاطمه (علیهاالسلام) روانه شد تا آنجا را به آتش بکشاند پس فاطمه (علیهاالسلام) گفت: کجا‌ای پسر خطاب؟! آیا آمده‌ای خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت: آری! مگر آنکه داخل شوید[در بیعت ابوبکر] همان طور که امت داخل شده اند» (30)
2- محمد حافظ ابراهیم در قصیده عمریه می‌گوید:و قولة لعلی قالها عمر اکرم بسامعها اعظم بملقیها، حرقت دارک لا ابقی علیک بها، ان لم تبایع و بنت مصطفی فیها «چه نیکو سخنی عمر به علی (علیه السلام) گفت: چه بزرگوار است شنونده و چه با عظمت است گوینده آن. در صورتی که بیعت نکنی خانه ات را به آتش می‌کشم و نمی‌گذارم در آن بمانی اگر چه دخترمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه ات باشد.» (31)
3- ابن عبد ربه می‌گوید:«ابوبکر به عمر دستور داد اگر از خروج از خانه خود داری کردند با آنها به جنگ بپرداز. پس عمر با شعله‌ای از آتش روانه خانه فاطمه (علیهاالسلام) شد تا آنجا را به آتش بکشاند. در این هنگام عمر با فاطمه (علیهاالسلام) برخورد کرد و فاطمه (علیهاالسلام) به وی گفت:‌ای پسر خطاب آیا برای به آتش کشیدن خانه ما آمدی؟ عمر گفت: آری مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید همانطور که امت چنین کردند» (32)
4- ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید: «عمر به طرف آنها (که در خانه علی اجتماع کرده بودند) حرکت کرد، و خطاب به آنها گفت: قسم به آن کس که جانم در دست اوست یا برای بیعت کردن خارج شوید و یا آنکه خانه را بر سر شما به آتش می‌کشیم.» (33) و نیز درهمان صفحه از قول ابوبکر جوهری (34) می‌نویسد: «عمر برای آتش زدن خانه به ایشان حمله ور شد که زبیر با شمشیر از خانه بیرون آمد.»و همچنین می‌نویسد: «ابوبکر گفت:‌ای عمر و‌ای خالدبن ولید برخیزید و به مکان آنها رفته و آنها را به نزد من بیاورید. پس آن دو به طرف خانه علی (علیه السلام) روانه شدند. عمر داخل شد و خالد بن ولید در آستانه درخانه ایستاد» (35) لازم به یاد آوری است که ذهبی پیرامون مذهب ابن ابی الحدید چنین می‌نویسد:«ابن ابی الحدید از بزرگان فضلا و ار باب کلام، نظم، نثر و بلاغت بود و به درستی که او معتزلی بود» (36)
5- طبری می‌گوید: «زمانی که طلحه و زبیر و عده‌ای از مهاجرین در خانه علی (علیه السلام) جمع شده بودند، عمربن خطاب به آنجا رفت و گفت: به خدا قسم باید برای بیعت خارج شوید و الا خانه را بر سر شما به آتش می‌کشم» (37)
6- از جماه عقاید نظام (38) آن بوده که می‌گوید: «عمر به خانه فاطمه (علیهاالسلام) حمله ور شد و فریاد کشید خانه را با اهلش به آتش بکشید و در خانه کسی جز علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) وحسن (علیه السلام) وحسین (علیه السلام) نبود...» (39)
7- «... عمر گفت: به خدا قسم یا برای بیعت بیرون می‌آیید یا خانه رابه رو یتان آتش می‌زنم...» (40)
8- «طایفه‌ای که از خدا می‌ترسیدند ومی خواستند رعایت حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد دخترش بنمایند،
گفتند:ای اباحفص [کنیه عمر] در این خانه فاطمه (علیهاالسلام) است، او گفت: اگر چه او باشد خانه را به آتش می‌کشم...»  

آتش زدن درب خانه

1- عبدالفتاح عبدالمقصود از علمای معاصر اهل تسنن در کتاب الامام علی بن ابی طالب (علیه السلام) می‌گوید:
«آری چنین گفته شده که عمر بن خطاب در روز سقیفه در حالی که در میان اصحاب و یارانش به طرف خانه فاطمه (علیهاالسلام) حرکت میکرد به این نتیجه رسید که: آتش بهترین وسیله برای حفظ وحدت و آرامش میان مسلمانان است!!» (41)
2- مقاتل بن عطیه حنفی:«هنگامی که ابوبکراز مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت می‌گرفت عمر و قنفذ و جماعتی ر ا به سوی خانه علی (علیه السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) فرستاد و عمر هیزم فراهم کرد و در خانه را آتش زد» (42)
3- بلاذری:
«ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی بدنبال وی فرستاد. پس علی بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله‌ای از آتش روانه خانه علی (علیه السلام) شد. فاطمه (علیهاالسلام) در پشت در با او مواجه شد، و گفت:‌ای پسر خطاب آیا می‌خواهی خانه ام را آتش بزنی؟ عمر گفت: آری و این کار من از دین پدر تو محکم‌تر است.» (43)
4- «پس راه خانه علی (علیه السلام) را در پیش گرفتند و به او یورش بردند، درب خانه‌اش را آتش زدند و او را به زور بیرون کشیدند» (44) همچنین اسناد تاریخی بسیاری نیز از بزرگان شیعه و نیز دیگر فرق شیعه مثل اسماعیلیه وجود دارد که حکایت از آزار و اذیت اهل بیت پیامبر (علیه السلام) و فاجعه آتش زدن در خانه می‌باشد. به عنوان مثال:قاضی نعمان (45) که اسماعیلی مذهب است در شعر خود به شرح کامل و قایع ناگوار پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پر دازد و می‌گوید:
حتی أتوا باب البتول فاطمه
وهحالهم قایه مصارمه
فوقفت عن دونه تغدلهم
فکسر الباب لهم او لهم
فاقتحمواحجا بها فغولت
فضربوها بینهم فأسقطت
«(عمر و همراهانش)آمدند تا به در خانه فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) رسیدند، فاطمه (علیهاالسلام) که از آنان بسیار ناراحت بود، پشت در ایستاد تا آنان را باز دارد، اما سر کرده آنان (عمر) در را شکست و مهاجمان وارد خانه فاطمه (علیهاالسلام) شدند. فاطمه (علیهاالسلام) فریاد بر اورد، پس او را چنان زدند که فرزندش حضرت محسن (علیه السلام) را سقط کرد.»

فشار بین درب و دیوار

قلم دیگر نمی‌تواند جسارت به دختر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به رشته تحریر در آورد و زبان شرمسار است که بگوید هنگامی که درب منزل آتش گرفت فاطمه (علیهاالسلام) در پشت در بود!
1- مسعودی:
«امیرمؤمنان (علیه السلام) با عده‌ای از پیروان و شیعیانش در منزلش جمع شده بودند. دراین هنگام عده‌ای به خانه‌اش حمله ور شده و به آنجا هجوم آوردند و در خانه‌اش را به آتش کشیدند و او را به زور از خانه خارج کردند. آنها سیده زنان را در پشت در فشار سختی دادند بطوری که محسن (علیه السلام) را سقط کرد.» (46) عمر فاطمه (علیهاالسلام) را چنان در میان درب فشرد که محسن (علیه السلام) را سقط کرد» (47) روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آنها در این مجال، ممکن نیست، لذا در پایان این قسمت به ذکر نام چند تن دیگر اکتفا می‌کنیم و از آوردن عبارت‌هایشان که غالباَ مشابه عبارت‌های گذشته است خود داری می‌کنیم (48).
میخ درب
1-«وقتی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند؛ عمر، فاطمه (علیهاالسلام) را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در، به سینه حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرورفت» (49)خالی از لطف نیست که بدانید ابن ابل الحدید در (شرح نهج البلاغه) می‌نویسد: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (علیهاالسلام) رابیش از آن چه که مردم فکر می‌کردند و بیش‌تر از آن چه مردان به دخترانشان احترام می‌گذاشتند، گرامی میداشت؛ تا آن جاکه از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت و نه یک بار بلکه بار‌ها و بارها در مکانها و موقعیت‌های گوناگون، و نه فقط در یک جا بلکه در حضور عام و خواص می‌فر مودند:«فاطمه بضعه منی، یوذ ینی ما یوذیها و یغضبنی ما یغضبها» (50) با توجه به این مطالب می‌توان گفت:حضرت زهرا (علیهاالسلام) به این علت پشت در آمدند با استفاده از مقام و منزلت خود، بتواند مردمی راکه پشت در خانه تجمع کرده‌اند، متفرق سازد و آن‌ها را از انجام آن جنایت زشت و ناپسند باز دارد، و موید این مطلب آن است که عدۀ زیادی از محاجمان با شنیدن صدای آن حضرت برگشتند ولی عمر به همراه عده‌ای اندک همچنان پشت در خانه ایستاده بودند! همانگونه که در بعضی منابع اهل تسنن آمده است رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و وقایع بعد از خود را برای امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بیان فرموده و از ایشان عهد و پیمان گرفتند تا ایشان در برابر آنچه که بعد از وی اتفاق خواهد افتاد، صبر پیشه کند (51). از آن جا که حضرت علی (علیه السلام) بنابر نص صریح، امام معصوم است و بر پایه فرمان الهی و دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام وظیفه میکند و در این مورد به صبر امر شده‌اند لذا در امتثال امر خداوند سبحان و فرمان رسولش در ماجرای هجوم به خانه‌اش صبر پیشه می‌کند و اگر مهاجمان جرأت چنین جسارتی را پیدا کرده‌اند به خاطر این بود که فهمیدند حضرت مامور به صبر هستند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می‌خواهد دین اسلام، قوی و راسخ به حیات خویش ادامه دهد، پس همه مجاهدت‌ها و مشقت‌هایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت بیست وسه سال رسالت خویش به جان خریدند، در طو فان اختلاف‌ها و در گیری‌ها از بین نرود و این مکتب متعالی و گران بها برای نسل‌های آینده بشر حفظ شود؛ از این رو حضرت علی (علیه السلام) در جریان بیعت گر فتن صبر پیشه می‌نما یند و بارها در سخنانشان به این مهم اشاره می‌کنند: «به خدا سوگند! اگر ترس ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود، و بیم آن نمی‌رفت که بار دیگر کفر و بت پرستی به سرزمین اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به شیوه دیگری رفتار می‌کردم» (52). شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه مهاجمان غاصبان خلافت قصد داشتند اگر حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در را باز می‌کرد و از بیعت سر پیچی می‌نمود، حضرت را با ضرب و شتم به مسجدکوفه می‌بردند و بعدا با استفاده از نفوذ و قدرتی که دا شتند وقایع را تحریف می‌کردند و می‌گفتند: برای عرض تسلیت و احوال پرسی حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) به خانه ایشان رفته بودیم و حضرت علی (علیه السلام) که ابتدا از خلافت انصراف داده و حال پشیمان شده بود با ما از در خشونت وارد شد و ما هم از خویش دفاع کردیم و بنابر مصلحت مسلمانان و حفظ دین اسلام او را وادار به اطاعت کردیم آنگاه تاریخ حق را به آنان میداد و ماجرا به بازی قدرت و سلطنت تبدیل می‌شد و نسل‌های آینده تحلیل صحیحی از آن پیدا نمی‌کردند. اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) با آمدن به پشت در تمام این نقشه‌ها را باطل ساخت و فرصتی به تاریخ و نسل‌های بعدی داد تا بتوانند تصویر روشنی از جنایات غاصبان خلافت داشته باشند (53).  

داخل شدن به منزل بدون اجازه

در اینجا باید گفت:همین اشاره به تهدید، و آوردن آتش و جمع کردن هیزم، ما را کفایت می‌کند و قبح فضاحت عمل انجام دهندگان آن را به خوبی آشکار می‌سازد. واقعاَ! چگونه امکان دارد عاملان این جنایت هیچ ابایی از بی‌حرمتی و تهدید به خانه‌ای که در آن اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، نداشته باشند!؟ شرح سوختن درب و شکستن درب و فشار بین دیوارها و حکایت میخ درب، همگی وقایعِ تاریخیِ بی‌جوابی هستند. همان طور که در ابتدا بیان شد مگر در مصحف شریف قرآن نیامده است: ﴿ یا اَیُهَا اَلذینَ امَنوُا لا تَدخُلوُا بُیُوت النَبی الا ان یوذن لکم ﴾ (54) «ای کسانی که ایمان آورده اید بدون اذن به خانه‌های پیامبر وارد نشوید.»آری! آن‌ها خانه‌ای را مورد هجوم قرار دادند که خداوند آن را بلند و رفیع گردانیده بود، ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ﴾ (55) «در خانه‌هایی که خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد، و در آنجا ذکر خدا شود صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند» پس مهاجمان چگونه به خود اجازه دادند که ساکنان این خانه را تهدید کنند؟! با کدام حق، بدون اجازه و با اجبار وارد خانه شده و ساکنان آن را از خانه بیرون کشیدند؟! ابن ابل الحدید در (شرح نهج البلاغه) می‌نویسد: «صحیح پیش من آن است که حضرت فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) با نارضایتی و ناراحتی از ابوبکر و عمر از دنیا رفت و وصیت نمود که آن دو بر او نماز نخوانند و این پیش اصحاب ما قابل بخشش است! و اگر گناه باشد، کبیره نیست؛ بلکه از گناهان صغیره است و موجب نمی‌شود که از آن‌ها تبری و بیزاری جست» (56) همان طور که قبلاً ذکر شد آزار و اذیت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که همان آزار و اذیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند متعال است، طبق نص قرآن، لعنت ابدی در دنیا و آخرت، و عذاب ذلت‌باری را دربر خواهد داشت (57). پس آیا عملی که لعنت ابدی خداوند را شامل می‌شود گناه نابخشودنی و صغیره است؟! این یک سنت نبوی است که از کسانی که موجب خشم و ناراحتی فاطمه (علیهاالسلام) شده‌اند، باید تبرّی جست و قرآن کریم نیز می‌فرماید: «پیدا نخواهید کرد مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آوردند که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند و اگرچه آن دشمنان، پدران یا فرزندان و یا برادران و اقوام آن‌ها باشند» (58). لازم به یادآورى است که فاطمه علیها السلام از بیمارى سختى شکایت نداشت که غیرقابل مداوا باشد، بلکه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پیکرش را آب مى‏کرد، امواج دردها و مصیبت ها و رنجهایى بود که هر روز بر آن افزوده مى‏شد و این فشارها بود که بر رنج و بیمارى برخاسته از صدمات وارده در یورش به خانه‏اش، کمک مى‏کرد تا بانوى سر افراز گیتى را به بستر شهادت بکشاند. بنابراین از نظر قرآن نباید دوستی و دشمنی مخلوط گردد؛ دوست‌دار فاطمه (علیهاالسلام) باید با دوست؛ آنها دوست باشد و از دشمن آن‌ها تبرّی بجوید آنهایی که فاطمه (علیهاالسلام) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به غضب آوردند و فاطمه (علیهاالسلام) را ناراحت کردند؛ و او با ناراحتی از آن‌ها؛ از دنیا رفت یقیناَ دشمن فاطمه (علیهاالسلام) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و با دشمن فاطمه (علیهاالسلام) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز نمی‌توان دوست بود. و چه کسی است که گواهی ندهد خانه فاطمه (علیهاالسلام) خانه رسول خداست (صلی الله علیه و آله و سلم) و حرمت منزل او حرمت منزل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؟ این سؤال بی‌پاسخ در همه تاریخ مانده است! چه کسی پاسخش را می‌دهد؟! جز دل‌های سوخته و آه‌های حسرت!؛ ننگ بر پیشانی مسلمانان که با دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از او، چنین کردند! از جمله قرائنی که می‌تواند به ما در پیدا کردن حقیقت کمک کند دلایل و شواهد و قرائن زیر می‌باشد. اگرچه روایات پیرامون این موضوع در کتاب‌های اهل تسنن بسیار است، ولی در اینجا فقط به ذکر قسمتی از آن‌ها بسنده می‌کنیم، و تحقیق و مطالعه بیشتر را به خوانندگان عزیز واگذار می‌کنیم.
1- محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح بخاری با نقل سلسله سندی از عایشه می‌گوید: «فوجدت فاطمة علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت و عاشت بعد النبی سته اشهر، فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یؤذن بها ابوبکر» (59) «حضرت زهرا (علیهاالسلام) ابوبکر را بخاطر (ماجرای فدک) ترک کرد و با او صحبت نکرد تا وفات یافت و بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شش ماه زندگی کرد و وقتی وفات نمود همسرش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد تا در تشییع و تدفین حضرت فاطمه (علیهاالسلام) شرکت کند.»
2- بیهقی در سنن الکبری می‌گوید: «فغضبت فاطمة علی ابی بکر و هجرته فلم تکلمه حتی ماتت فدفنها علی لیلا» (60)«حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بر ابوبکر غضب کرد و خشمناک شد و از او اعراض نمود و با او صحبت نکرد تا اینکه وفات یافت. پس علی (علیه السلام) شبانه او را دفن کرد.»
3- مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیح مسلم می‌گوید: «هنگامی که فاطمه (علیهاالسلام) وفات یافت شوهرش (علیه السلام) شبانه بر او نماز خواند و او را دفن نمود و به ابوبکر خبر نداد که بر جنازه‌اش حاضر شود و بر او نماز بخواند» (61)
4- ابن اثیر: «معمر از زهری و زهری از عایشه در مورد آنچه بین فاطمه (علیهاالسلام) و ابوبکر درباره میراث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشت روایت می‌کند که: حضرت زهرا (علیهاالسلام) از ابوبکر اعراض کرد و با ابوبکر صحبت نکرد تا اینکه وفات نمود. فاطمه (علیهاالسلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شش ماه زندگی کرد و وقتی وفات نمود، او را همسرش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد که بر جنازه فاطمه (علیهاالسلام) حاضر شود و نماز بخواند». (62)
5- محمد بن ابی شیبه: «ان علیا دفن فاطمة لیلا» «همانا علی (علیه السلام) فاطمه (علیهاالسلام) را شبانه دفن کرد». (63)
6-ابی فلاح الحنبلی: «و غسل فاطمة اسماء بنت عمیس و علی و دفنها لیلا»«علی (علیه السلام) و اسماء بنت عمیس، فاطمه (علیهاالسلام) را غسل دادند و شبانه دفنش کردند». (64)
7- بلاذری: «علی (علیه السلام) و اسماء، فاطمه (علیهاالسلام) را غسل دادند چرا که خود او این چنین وصیت نموده بود و ابوبکر و عمر از فوتش خبر نداشتند و علی (علیه السلام) فاطمه (علیهاالسلام) را در شب دفن نمود». (65)
8- سیوطی: «و غسلها زوجها علی و صلی علیها و دفنها لیل» «فاطمه (علیهاالسلام) را همسرش علی (علیه السلام) غسل داد و بر او نماز خواند و شبانه دفنش کرد». (66)
9- ابن ابی الحدید معتزلی: «صحیح در نزد من این است که حضرت زهرا (علیهاالسلام) در حالی که از ابوبکر و عمر خشمگین بود وفات نمود و بدرستی که او وصیت کرده بود که آن دو بر او نماز نخوانند» (67)
اولین و بزرگترین نظریه‌پرداز وهابیت ابن‌تیمیه که علمای اهل سنت به او لعنت فرستاده‌اند قضیه هجوم به خانه وحی را قبول کرده. اما در پایان خواسته، آن را توجیه کند و خواسته دامن خلفا را از این لکه ننگین پاک کند چنین بیان کرده است: اینها به خانه حضرت فاطمه زهراء (علیهاالسلام) هجوم بردند و وارد خانه ایشان شدند. می‌خواستند ببینند که آیا در خانه حضرت فاطمه زهراء (علیهاالسلام) اموالی از بیت‌المال هست که ذخیره کرده باشند یا دزدی کرده باشند تا آنها را مصادره کنند و میان مردم توزیع کنند (68).
روایات و سخنان علمای اهل تسنن پیرامون این موضوع بسیار است که آوردن همه آن‌ها در این مجال، ممکن نیست، و از آوردن عبارت‌هایشان که غالبا مشابه عبارات گذشته است، خودداری می‌کنیم. (69)

یک پرسش مهم؟

یک حقیقت تاریخی و مستدل و غیرقابل انکار آن است که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به خلافت ابوبکر رضایت ندارند و همواره این نارضایتی خود را در میان خاص و عام ابراز می‌داشتند و هرگز به عنوان امام و خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با او بیعت ننمودند. گواه این مطلب در منابع اهل تسنن آمده است که حضرت زهرا (علیهاالسلام) خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند: ﴿انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی لئن لقیت النبی لا شکونکما﴾ «خدا و ملائکه‌ی او را شاهد و گواه می‌گیرم که شما دو نفر مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کنم حتماً از شما شکایت خواهم کرد» (70) و نیز در عبارتی خطاب به ابوبکر فرمودند: (والله لادعون علیک فی صلاه اصلیها) «به خدا سوگند در هر روز نمازی که بخوانم تو را نفرین می‌کنم» (71) و نیز نقل شده است که تا حضرت فاطمه (علیهاالسلام) زنده بودند حضرت علی (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرد (72). اکنون این سؤال پیش می‌آید: آیا حضرت زهرا (علیهاالسلام) بدون امام از دنیا رفتند و امامی برای خود نشناختند؟ با توجه به این مطلب که در احادیث شیعه و سنی به طور متواتر آمده است که: ﴿من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است﴾ (73) آیا اهل تسنن راضی می‌شوند که بگویند: حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به مرگ جاهلی، یعنی - نعوذبالله - باکفر از دنیا رفته و جایگاه او جهنم است؛ در حالی که علمای بزرگ آنها روایات معتبر و متعددی در کتاب‌هایشان آورده‌اند که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) سیده و سرور بانوان بهشت است (74). بنابراین آن حضرت با شناخت و معرفت کامل نسبت به امام زمان خویش از این عالم رخت بربسته و از طرفی هم ابوبکر را به عنوان امام و خلیفه قبول نداشتند. پس لازم است که این بانوی پاک به امامت شخص دیگری رضایت داده باشد و همان طور که مشخص شد رضایت حضرت زهرا (علیهاالسلام) رضایت خداوند متعال است. در نتیجه خداوند به خلافت کسی راضی است که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) هم به خلافت او راضی باشد و آن شخص کسی نیست به جز مولای متقیان امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام).

نتیجه

با وجود سفارش آن حضرت به نهان داشتن شرایط جسمى و وضعیت روحى‏اش پس از آن رویدادهاى تلخ، و با وجود رازدارى امیرمؤمنان (علیه السلام)، سرانجام خبر بیمارى بانوى بانوان در مدینه منتشر گردید و همگان از شرایط آن حضرت آگاه شدند. لازم به یادآورى است که فاطمه (علیهاالسلام) از بیمارى سختى شکایت نداشت که غیرقابل مداوا باشد، بلکه آنچه او را سخت رنج مى‏داد و پیکرش را آب مى‏کرد، امواج دردها و مصیبت‌ها و رنجهایى بود که هر روز بر آن افزوده مى‏شد و این فشارها بود که بر رنج و بیمارى برخاسته از صدمات وارده در یورش به خانه‏اش، کمک مى‏کرد تا بانوى سرافراز گیتى را به بستر شهادت بکشاند. در کنار اینها فشار سوگ پدر و گریه بسیار بر آن حضرت نیز از عواملى بود که باعث شدت بیمارى و زوال شادابى و طراوت از خورشید جهان‏افروز وجود او مى‏شد و باید ستم و خشونت و مواضع ناجوان‌مردانه‏ى برخى از مسلمان‌نماها و نیز تحول ارتجاعى در سیستم سیاسى و دگرگونى کارها و تغییر اوضاع و شرایط به سود ارتجاع و جاهلیت را نیز از عواملى برشمرد که فشار دردها و رنج‌ها را هر لحظه بیشتر مى‏ساخت و خورشید وجود اندیشمندترین و آزاده‏ترین بانوى جهان هستى را بسوى افق مغرب پیش مى‏برد. فاطمه علیهاالسلام در یورش دژخیمان دولت غاصب به خانه‏اش به گونه‏اى میان در و دیوار فشرده شد که علاوه بر وارد آمدن صدمات سخت بر وجود گرانمایه‏اش، جنین وى حضرت محسن (علیه السلام) نیز سقط گردید و تازیانه‏هاى بیدادى که بر پیکر مطهرش فرود آمد، بدنش را مجروح و خون‏‌آلود ساخت و آثار عمیقى در آن نازنین ‏بدن برجاى نهاد. و نیز ضربات شدید دیگرى بر فاطمه (علیهاالسلام) وارد آمد که جسم و جان و روح ملکوتى‏اش را به شدت آزرد. آرى همه‏‌ى این امور و رویدادهاى دردناک دست به دست هم دادند و آن حضرت را به بستر بیمارى کشانده و از انجام کارهاى خویش بازداشتند. حال اگر هر انسان منصفی، عقل و وجدان خود را حاکم قرار دهد و این روایاتی را که علمای بزرگ اهل تسنن در کتاب‌هایشان از زبان خود ابوبکر نقل کرده‌اند، مطالعه کنند؛ به روشنی ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) و آتش زدن در؛ بر او آشکار می‌شود؛ زیرا اگر مسأله بیعت گرفتن از امیرمؤمنان (علیه السلام) خیلی عادی و معمولی انجام شده بود و جریان یورش و به آتش کشیدن خانه رخ نداده بود، دیگر چه جایی برای پشیمانی و افسوس ابوبکر باقی می‌ماند؟! آری، از این اعترافات صریح ابوبکر روشن می‌شود که باید در جریان بیعت گرفتن، جسارت‌های بزرگی به خاندان رسالت شده؛ که این گونه به اصطلاح خلیفه را ناراحت و پشیمان کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نور/36
2. تفسیر ثعلبیوبه نقل از آن، تفسیر برهان: ج3، ص193
3. نور /35
4. در کتاب مناقب (ص317)
5. ظاهراً فرزند امام صادق (علیه السلام) و برادر حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است
6. فاطمه زهرا از ولایت تا شهادت ص 248
7. احزاب / 33
8. بحارالانوار، ج15، ص 10.
9. همین حدیث را محب‏الدین طبرى در کتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باکثیر در وسیله المال، و همچنین عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل کرده‏اند.
10. مقتل الحسین (خوارزمى): ج1، ص67، 68؛ منتخب کنزالعمال:ج5، ص94؛ مناقب ابن مغازلى: ص247؛ کنزالعمال:ج12، ص103
11. این روایت را دانشمندان زیادی در کتب خود ذکر کرده‌اند، از جمله سیوطى در کتاب جامع الکبیر از حافظ ابن مردویه نقل کرده است.
12. مفاتیح‏الجنان، صلوات بر پیغمبر و زیارت ائمّه بقیع
13. در روایتى آمده است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «واسالوا الله لى الدرجه الوسیله من الجنه. قیل: یا رسول‏ الله، و ما الدرجة الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه لاینالها الا نبى ارجو ان اکون انا.» (بحارالانوار، ج 91، ص65)
14. شهادت مادرم زهرا افسانه نیست ص 14.
15. عوالم: ج 11 ص145؛ از کتب اهل سنت: مقتل خوارزمی، ج1 ص 70، تحقیق شیخ محمد سماوی، منتشرات مکتبه مفید.
16. شهادت مادرم زهرا افسانه نیست ص 15.
17. بحارالانوار: ج 43 ص 20، ح7 و از کتب اهل سنت حاکم، المستدرک علی الصحیحین: ج 3، ص 156.
18. همان مدرک.
19. سوره نجم 3و4.
20. فرائد السمطین، ج 2، ص‏34، 35، طبع بیروت؛ بحارالانوار، ج43، صص، 172-173. ‏
21. کافی، ج1، ص 281.
22. کافی: ج44، ص265
23. متوفای 276 ه. ق در کتاب الامامة و السیاسة ج 1 ص 12 چاپ مصر
24. تاریخ الطبری: ج3، ص198 - ج2، ص254 - فلک النجاة: ص121
25. ر. ک: - متقی هندی، کنزل العمال، جلد 5، صفحه651 - نویری، نهایةالارب فی فنون الادب، جلد 19، صفحه40 - صفدی، الوافی بالوافیات، جلد 7، صفحه 311 – ابن عبد البر، استیعاب، جلد 3، صفحه، 975 - یعقوبی، تاریخ یعقوبی، جلد 2، صفحه 123.
26. ابن ابی شیبه متوفای 235 ه. ق در کتاب المصنف ج7 ص432 روایت شماره 37045 چاپ بیروت
27. روضةالمناظرة: (چاپ درحاشیه کتاب الکامل ابن اثیر) ج11، ص113 (چاپ افندی ج7، ص164)
28. انساب الاشراف: ج 1، ص 586 و دارالفکر، ج2، ص268[البلاذری]
29. العقد الفرید: ج5، ص13
30. متوفای 732 ه. ق در کتاب المختصر فی اخبار البشر ج2 ص 156 چاپ مصر
31. متوفای 1351 ه. ق که از شعرای معاصر و مشهور اهل تسنن است در دیوان خود، ج1، ص 82 چاپ بیروت آورده است.
32. متوفی 328 ه. ق در کتاب عقدالفرید ج3 ص64 چاپ مصر
33. متوفای 655 ه. ق در کتاب شرح نهج البلاغه، ج2، ص56 چاپ بیروت از قول جوهری
34. لازم به ذکر است که ابوبکر جوهری یکی از علمای قرن چهارم و مؤلف کتاب (السقیفه و فدک) است که یکی از منابع مهم اهل تسنن در باره این موضوع به شمار می‌رود
35. شرح نهج البلاغه: ج 2، ص 57
36. سیر اعلام النبلاء: ج23، ص 274
37. متوفای 310 ه. ق در کتاب تاریخ الامم و الملوک ج2 ص443 چاپ بیروت
38. برخی افراد ابراهیم ابن سیار بن‌هانی معروف به نظام را رییس فرقه نظامیه و بعضی‌ها او را از صوفیه قلمداد کرده‌اند؛ تاریخ بغدادی: ج6، ص96
39. الملل والنحل: ج1، ص59 [شهرستانی م. 548]
40. الامامه و سیاسه: ص18و تاریخ الامم و الملوک:ج2، ص443و شرح نهج البلاغه: ج2، ص56 وج6، ص48[ابن ابی الحدید. 656]
41. الامام علی بن ابی طالب: ج1 ص190 چاپ بیروت
42. متوفای 505 ه. ق در کتاب الامامة و الخلافة ص160 چاپ بیروت
43. متوفای 279 ه. ق در کتاب انساب الاشراف ج1 ص586 چاپ مصر
44. اثبات الوصیة: ص، 155 [مسعودی م. 346]
45. م. 363 هق
46. متوفای 346 ه. ق در کتاب اثبات الوصیه: ص142 چاپ بیروت
47. بلاذری م. 289
48. ر. ک اثبات الوصیة ص، 142 - مؤتمرعلماء بغداد، 135- 137 - شرح نهج البلاغة ج2، ص60
49. مؤتمرعلماءبغداد: ص135
50. شرح نهج البلاغه: جلد9، صفحه 193.
51. ر. ک مناقب خوارزمی: صفحه 146- فرائد السمطین: جلد1 ص270
52. شرح نهج البلاغه جلد1 ص 307 و جلد 11 ص 313
53. برای مطالعه بیشتر ر. ک رنج‌های حضرت فاطمه زهرا: سید جعفر مرتضی عاملی
54. (سوره احزاب/آیه53)
55. (سوره نور/آیه36)
56. شرح نهج البلاغه: جلد 6، صفحه 5.
57. سوره احزاب/آیه 57.
58. سوره مجادله/ آیه22.
59. ج5 ص 177 چاپ بیروت
60. ج6 ص 300 چاپ بیروت
61. ج3 ص 1380 چاپ مصر
62. در الکامل فی التاریخ ج2 ص126
63. در المصنف ج4 ص141
64. در شذرات الذهب ج1 ص15 چاپ قاهره
65. در انساب الاشراف ج1 ص405 چاپ مصر
66. در الثغور الباسمه ص 15 چاپ بمبئی
67. در شرح نهج البلاغه ج6 ص 50
68. ر. ک: متقی هندی: کنزالعمال ج5 ص 651 - نویری: نهایت الارب فی فنون الادب ج19 ص40 - صفدی: الوافی بالوافیات ج17 ص311- ابن عبدالبر: استیعاب ج3 ص975 - یعقوبی: تاریخ یعقوبی ج2 ص 123
69. برای اطلاع بیشتر ر. ک: صحیح بخاری ج5 ص9 و ج7 ص87 2- تاریخ یعقوبی ج2 ص 115 3- اکمال الرجال ص753 4- سنن الکبری ج4 ص29 5- مجمع الزوائد ص 211 6- طبقات الکبری ج2 ص128 7- تهذیب الاسماء ج2 ص353
70. الامامه والسیاسه:ج 1 ,ص14- کفای طالب: باب99.
71. الامامه والسیاسه: ابن قتیبه دینوری، ص14.
72. صحیح بخاری: ج 3، ص38.
73. شرح المقاصد: ج5، ص 239.
74. صحیح بخاری: ج5، ص96، باب89.

منابع و مآخذ
1. جرعه‌ای از کثر/ علی رضا سبحانی نسب، قم، اسلامی، 1375
2. فاطمه‌ی زهرا (علیهاالسلام) از ولادت تا شهادت / مؤلف سید محمد کاظم قزوینی / مترجم حسین فریدونی / چاپ هفتم 1386 / نشر آفاق
3. شهادت مادرم زهرا (علیهاالسلام) افسانه نیست / جمعی از نویسندگان/ ناشرعطر یاس/چاپ کمال الملک، بی‌تا
4. شمه‌ای از مصائب مادرم فاطمه زهرا (علیهاالسلام) / پژوهسی در معتبر‌ترین کتب شیعه و اهل تسنن به اهتمام جمعی از محققین
5. گذارش لحظه به لحظه از ماجرای فدک / محمد باقر انصاری / انتشارات دلیل ما / چاپ هفدهم 1388 / تیتراژ 500 نسخه / چاپ نگارش.
6. سیری در زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) / سید محمد صالحی. بی‌جا، بی‌تا
7. انوار زهرا (علیهاالسلام) / سید حسن ابطحی. بی‌جا، بی‌تا
8. فرهنگ فاطمه (الفبای شخصیتی حضرت زهرا (علیهاالسلام)) / تألیف مهدی نیلی‌پور / چاپ ششم 1387 / چاپ پاسدار اسلام.